Tuesday، ۳۰ Aabaan ۱۴۰۲
در صحنه گسترده کارگاههای فرشبافی عشایری، صنایعدستی خامدستانه و مدیریت هنری در کنار هم باهمراهی هم روایتی از سنت، خلاقیت و پایداری را پدید میآورند. چندی پیش آقای آرش حیدریان، مدیر عامل برند فرش حیدریان، کارگاهی را در موزه فرش ایران برگزار کردند با عنوان «دستبافتههای خامدستانه و مدیریت هنری در کارگاههای عشایری». در این پست از وبلاگ فرش حیدریان با ما همراه باشید تا در سفری به وظایف بسیار و پیچیده مدیران کارگاههای عشایری بپردازیم و معمای دستبافتههای خامدستانه را حل کنیم و در دنیای پر جنبوجوش بازیافت در صنایعدستی ایران قدمی بزنیم.
مدیریت کارگاههای عشایری و سازماندهی منابع انسانی
مدیران کارگاههای عشایری مانند رهبران یک سمفونی هستند که بافندگان فرشها را در هنر پیچیده خلق فرشهای دستباف آموزش میدهند. درواقع وظیفه آنها فراتر از توسعه مهارت است. کار مدیران کارگاههای عشایری همواره تلفیقی است از سنت مادران و نوآوریهای زمانه که منجر به خلق شاهکارهای هنری میشود.
مدیریت فرش عشایری بهمثابه بومهای نقاشی
تعریف پروژههای بافندگی در کارگاههای عشایری درست مثل وظیفه یک کیوریتور هنری در جامعه هنری مدرن است. این مدیران، با نگاهی دقیق به تفاوتهای فرهنگی، به مجموعههایی که فراتر از زمان هستند، روح میبخشند و هم میراث و هم زیباییشناسی معاصرشان را در هر دورهای ارج مینهند.
طراحی نقش و نقشه دستبافتهها
در چشمانداز وسیع هنر عشایری، مدیران کارگاه یا مدیران هنری جامه طراحان و نقشهنگاران را هم بر تن میکنند و در ادامه وظایفشان بر فرآیند تولید با دقت نظارت میکنند. هر گره در این فرایند به نقطهای روی نقشه آنها تبدیل میشود که گواهی بر اصالت و کیفیت است.
برقراری تعادل بین منابع
منابع مادی و انرژی پالتی هستند که مدیران کارگاههای عشایری، شاهکارهایشان را با تسلط بر آنها با آن خلق میکنند. در این سبک زندگی برخی محدودیتها به فرصتهایی تبدیل میشوند که منجر به تولد دستبافتهای خامدستانه میشوند. فرشهایی که هر قطعهشان بازتاب اخلاق و سبک زندگی پایدار عشایری است.
گشتی در داستان دستبافتههای خامدستانه
گامی فراتر از عیبها
دستبافتهای خامدستانه آثاری فراتر از بافتههای معمولی هستند. این دستبافتهها دارای نقصهایی هستند که حکایت از خلقت غیرمتعارف آنها دارد. آنها با دستهای مختلف – کودکان، تازهکارها، افراد مسن و کسانی که تواناییهای منحصربهفرد دارند- بافتهشدهاند تا سادگی را دوباره تعریف کنند و زیبایی اصالت خام را گرامی بدارند.
دستهای پسِ جادو
از معصومیت کودکان تا خرد سالمندان، دستبافتههای خامدستانه اثرانگشت یک جامعه با افراد کاملاً متنوع را در خود دارند و به جهان عرضه میکنند. در گستره زندگی زیبای عشایری، گنجاندن این اشیا و خلقشان مانند جشنی است برای گرامیداشت استعداد و خلاقیت لگامگسیختهای که کمتر در کانون توجه قرار گرفته است.
سمفونی آفرینش
قبایل عشایری هم مصالح و هم صحنه نمایش دستبافتهها را فراهم میکنند. این حمایت و فرصت دهی از طرق مختلفی صورت میگیرد. چه از طریق بازی کودکان، آموزش مبتدیان، یا بیان درمانی برای معلولان ذهنی و سالمندان، دستبافتههای خام بهعنوان همکاریهای هنری با ریشههای عمیق اجتماعی ظاهر میشوند.
داستان بافی باهم
در کارگاههای عشایری همکاری تبدیل به نیرویی شگفتانگیز میشود که از طریق آن دستبافتههای خام جان میگیرند. گاهی بافندگان ماهر با افراد تازهکار و استعدادهای نادر متحد میشوند و ترکیبی هماهنگ ایجاد میکنند.
هنر بازیافت در صنایعدستی ایران
نوآوری پرمحتوا
بازیافت در صنایعدستی ایران چیزی فراتر از یک انتخاب دوستدار محیطزیست است. این کار در سرزمین ما پاسخی به محدودیت منابع مادی و انرژی است. در این میان جوامع عشایری نوآوری میکنند و محدودیتها را به فرصتهایی برای هنر پایدار تبدیل میکنند.
از فرمهای مختلف بازیافت هنری بیشتر بدانیم
بازیافت در هنر شهرسازی
پارک گوئی آنتونی گائودی بهعنوان شاهدی بر بازیافت در هنر شهرسازی است که پایداری را بهطور یکپارچه با درخشش معماری ترکیب میکند.
بازیافت در هنر معماری
کاسا باتیو شاهکار دیگری از گائودی، نشان میدهد که چگونه بازیافت از مرزهای هنر سنتی فراتر میرود و به بخشی جداییناپذیر از نوآوریهای معماری تبدیل میشود.
بازیافت در هنر مجسمهسازی
سر گاو پیکاسو و چرخ دوچرخه دوشان تطبیقپذیری بازیافت در هنر مجسمهسازی را برجسته میکند و اشیاء یافت شده را به شاهکارهای این حوزه تبدیل میکند.
بازیافت در هنر طراحی لباس
ایریس فون هرپن در مجموعه گفتگو برای اقیانوسهایش نشان میدهد که چگونه بازیافت به مد روز گسترش مییابد، جایی که پایداری با طراحی پیشرفته روبرو میشود.
بازیافت در هنرهای سنتی ایران
از تکهدوزی گرفته تا فیروزه کوبی، تا معرقکاری سنگ و چوب و فلز ، هنرهای سنتی ایران از طریق بازیافت، حفظ میراث فرهنگی و درعینحال پذیرفتن شیوههای سازگاربامحیطزیست جان تازهای مییابند.
سیر تحول ایدههای بازیافت در کارگاههای عشایری ایران
ایدههای پیشینی بازیافت
توجه به هدف و سرنوشت محصول در طول پیشتولید و تولید، ایدههای پیشینی را تعریف میکند و منعکسکننده یک رویکرد متفکرانه به پایداری است.
یکی از شاهکارهایی که محصول چنین ایدههایی است، قطعه فرش است کمنظیر که در مجموعه خصوصی خانواده حیدریان قرار دارد. این قطعه فرش قشقایی گواهی بر آیندهنگری و درایت بافندگان عشایری است. چیزی که این شاهکار را متمایز میکند تفاوت عمدی بین سطوح رویی و پشتی آن است. بافنده، با نگاهی به آینده، در فکر ناپدید شدن پرزهای فرش بوده و زمانی که تنها تاروپود فرش باقی میماند. از آغاز فرآیند بافندگی، تمرکز صرفاً بر زیبایی کنونی نبود، بلکه بر ساخت فرشی بود که به زیبایی کهنه میشد و با هر رشتهای که از آن فرسوده میشد و باز میشد، داستانی را روایت میکرد.
ایدههای پسینی بازیافت
استفاده از بقایای پس از مصرف، ایدههای آینده را تعریف میکند و یک رویکرد پسینی یا دایرهای به صنایعدستی را تضمین میکند که طول عمر هر خلاقیت را افزایش میدهد.
سفر به منطقه بختیاری از جواهری دیگر در گنجینه سنت بازیافت عشایری رونمایی میکند. دستبافته ای به نام خرسک. خرسک که از پشم اضافی مورداستفاده در بافت فرشهای نفیس به وجود آمده است. این فرشهای زیبا به لحاظ تکنیکی جز فرشهای دقیق یا ظریف قرار نمیگیرند. در عوض، یک مواجهه منطقی در راستای صرفهجویی در مواد و زمان با مواد و نیروی باقیمانده از ساخت یک فرش تلقی میشوند. در خلق خرسک، بافندگان عشایری نقشههای مرسوم و روشهای پیچیده را کنار میگذارند و یک بیان خام و تصفیه نشده را انتخاب میکنند که به پشم باقیمانده جان میبخشد و آن را به یکپارچه دستبافت منحصربهفرد تبدیل میکند.
بازیافت عشایری: از سنت تا نوآوری
جوامع عشایری به طرز هوشمندانهای از مواد در رقص پایداری استفاده میکنند که ازجمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
استفاده از کرک فرش برای بالش، تشک و موارد دیگر.
ساخت لوازمی مانند پالان، چنته، خورجین از بقایای فرش، زیلو، پلاس و غیره.
در دوره معاصر نیز کارهای متعددی در راستای بازیافت فرشهای عشایری صورت گرفته است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
خلق فرشهای چهلتکه یا پچورک از قطعات باقیمانده از فرشهای عشایری.
رنگآمیزی دوباره یا چندباره فرشهای رنگباخته عشایری که روح تازهای به این هنر باستانی میبخشد.
در خاتمه باید خاطرنشان کرد که کارگاههای عشایری مانند بوتهای هستند که در آن خام پخته میشود و سنت با نوآوری میرقصد. از تعریف پروژههای بافندگی تا پذیرش شیوههای بازیافت، این کارگاهها فقط خالق هنر نیستند. آنها قصهگویانی هستند که هر آفرینششان روح یک جامعه درهمتنیده با هنر خود را بازتاب میدهد. کارگاههای عشایری جایی هستند که در آن دستهایی که میبافند همان دستهایی هستند که سنتها را شکل میدهند و میراثی پایدار را به وجود میآورند.