سهشنبه، ۳۰ بهمن ۱۴۰۳
فرش و هنر معاصر، پرویز تناولی
در این قسمت از سری مطالب "فرش و هنر معاصر" این بار به سراغ یکی از اولین هنرمندان این عرصه و یکی از پیشگامان هنر نوگرای ایران یعنی پرویز تناولی میرویم، هنرمندی که یکی از تاثیر گذارترین و سرشناس ترین هنرمندان ایرانی است و در طول عمر هنری خود قدمهای بزرگی در پیشرفت رو به جلو در هنر ایران برداشته است، تناولی اگرچه در عرصه هنرهای تجسمی در وهله اول بعنوان یک مجسمه ساز شناخته میشود اما فقط به این رشته اکتفا نکرده و با نگاه نویی که به صنایع دستی و هنرهای عامیانه گذشتگان داشته به حوضه های مختلف دیگری هم وارد شده و آثار متعدد و متفاوتی را در رشته های مختلف هنری خلق نموده و در این مسیر به یکی از بنیانگذاران مکتب سقاخانه نیز تبدیل شده است.
او که فرهاد کوهکن را مرشد و الگوی خود قرار داد هرگز مثل یک برکه متوقف نشد و همواره همچون رودی روان به خلاقیت و نوگرایی پرداخت، سالها تدریس نمود و تجارب و یافته هایش را به نسلهای بعدی آموخت، تناولی علاوه بر زندگی پربار هنریش در طول این دوران به جمع آوری و آرشیو کردن نمونه آثار و مطالعه صنعتگران و هنرمندان پیشین پرداخت و کتابهای متعددی در این زمینه چاپ نمود که تک تک این کتابها مرجعی ارزشمند برای آشنایی با هنرهای پیشینیانند، در این میان فرش دستباف ایران جذابیت ویژه ای برای تناولی داشت و از جنبه های مختلفی او را مجذوب خود کرد، بطوری که او در دهه پنجاه خورشیدی بانی تاسیس انجمن دوستداران فرش ایران شد و یکی از بزرگترین و با ارزشترین کلکسیونهای فرش دستباف عشایری و روستایی را جمع آوری نمود-که چند سال پیش بخش بزرگی از این مجموعه را به سازمان میراث فرهنگی و موزه فرش ایران اهدا کرد- و بیش از بیست کتاب در مورد فرش دستباف ایران به چاپ رساند و آثار متعددی را با محوریت فرش خلق نمود و نمایشگاههای متعددی در داخل و خارج از ایران از فرشهای خود و فرشهایی که در این سالها جمع آوری کرده بود برگزار کرد. درمطالب دیگری به فعالیتهای متعددی که او در حوضه فرش ایران داشته خواهیم پرداخت، اما این مطلب با تمرکز بیشتری به حضور و نقش فرش در آثار هنری تناولی خواهیم پرداخت.
مواجهه و ورود فرش به آثار تناولی در چارچوب هنرهای تجسمی سه نقطه عطف مهم و قابل توجه را شامل میشود. تناولی آنگونه که درخاطراتش هم اشاره میکند از همان زمان که به دنیای فرش وارد شد به فکر داشتن سهمی از آن بود اما اصول و آداب چند هزار ساله فرش دستباف را سخت میدید و در عین حال هم نمیخواست آنچنان در آن دخل و تصرف کند که هویت اثرش از فرش دستباف ایرانی فاصله بگیرد. قالیچه های تصویری بواسطه ترکیب تصویر انسان و نقوش سنتی فرش دستباف راه ورود را برای تناولی هموار کردند، این دستبافته ها همزمان با اینکه در بافتشان اصول و قواعد رعایت میشد در متن خود بجای ترنج نقوش انسانی را داشتند که طراحی و اجرای آنها با اینکه از نظر بصری درتقابل با اصول سنتی بود اما در عمل و اجرا کماکان تابع همان اصول سنتی بود که حاشیه فرش در چارچوبش طراحی و بافته میشد، در میان این قالیچه های تصویری قالیچه طرح هوشنگ شاه بواسطه طراحی هندسی و زوایای تندش نقش بسیار مهمی در آغاز این مسیر تناولی داشت چراکه این سبک طراحی وجه اشتراکات زیادی با نقاشی ها و مجسمه های وی داشت، سرانجام پس از تحقیقات فراوان تناولی برخی از طرحهایش را در غالب قالیچه های تصویری با کمک بافندگان قشقایی بافت، موضوع اغلب این قالیچه ها همان موضوعات تابلوها و مجسمه های تناولی بود و گاهاً تعریفی نو به سبک خود او از موضوعات و نقوش قالیچه های تصویری موجود بود. موضوع و نقطه عطف بعدی برای تناولی در مواجهه با فرش بعنوان یک اثر هنری در ادامه همان ایده اول و نوع خاصی از قالیچه های تصویری یعنی قالیچه های شیری بود! تناولی که تحقیقات زیادی در مورد قالیچه های شیری کرده بود و با فلسفه و ایده طراحی آنها بخوبی آشنایی داشت شروع کرد -به سبک خود و در عین حال در همان چارچوب سنتی- به طراحی قالیچه های شیری و به این نقوش زندگی بخشید. تناولی در سال 1357 نمایشگاهی از فرشهایش برگزار کرد که متاسفانه با اقبال چندانی مواجه نشد، در این نمایشگاه بیشتر از خود فرشها نقوش آنها و چاپها این نقوش مورد توجه مخاطبان قرار گرفتند.
با پیش آمدن انقلاب و پس از آن هم جنگ، زندگی بسیاری از ایرانیان از جمله تناولی دچار تحولات گسترده ای شد، عرصه هنری کشور تغییرات زیادی کرد و تناولی هم در این شرایط بخشی از فعالیتهایش را متوقف کرد و تصمیم گرفت از طریق ارتباطاتی که در این سالها با بافندگان شکل داده بود فعالیتش در زمینه دستبافته ها را با توجه بیشتری گسترش دهد، در همین دوران هم مطلبی از او در مورد گبه در مجله هالی به چاپ رسید و با استقبال بسیار گسترده ای مواجه شد (در مطلبی دیگر در آینده به این موضوع و تاثیرش بر جایگاه گبه بیشتر اشاره خواهیم کرد) بطوری که تناولی و بسیاری دیگر از دست اندرکاران فرش دستباف با حجم گسترده از تقاضا برای گبه روبرو شدند، در این دوران -که نقطه عطف سوم برای او محسوب میشود- تناولی اصول طراحی مینیمال گبه را به سبک و با نگاه خودش بازنگری کرد و با دستکاریهای گاهاً جزئی در نقوش انجام طراحی های ساده مجموعه چشم نوازی از طرحهایش را در غالب گبه آماده کرد و در سال 1365نمایشگاهی از این آثار را در وین برگزار نمود که با استقابل گسترده مخاطبان و رسانه ها مواجه شد و این توفیق باعث شد تناولی چند نمایشگاه دیگر هم در همین چارچوب در اروپا برگزار کند، البته این موفقیتها توجه دیگر دست اندرکاران بازار فرش دستباف را هم به خود جلب کرد و آنها هم به تولید گبه مشغول شدند و اینگونه بود که فعالیت تناولی در طراحی و تولید گبه هم پایان یافت، اما هرگز تناولی این آثار را فراموش نکرد و در سالهای بعد بارها این نقوش و دستبافته ها را در نمایشگاهای مختلفی که از کارنامه سالها تلاش هنریش برگزار میشد به نمایش گذاشت وحاصل آموخته های خود را در چندین کتاب در مورد دستبافته های ایران در داخل و خارج از ایران به چاپ رساند.