هر فرش دستباف ایرانی یک قصه
هر فرش دستباف یک قصه است
و
بافنده هر فرش دستباف ایرانی صاحب یک افسانه
شما بیننده و خریدار یک فرش دستباف هستید و طبیعتا در وهله اول به زیبایی و تراکم و کیفیت فرش دقت می کنید؛
اما داستان فرش های دستباف بسیار مفصل تر از این حرفها است و در تار و پود هر فرش قصه ای نهفته است، قصه ای که در زیبایی فرش ها نقش عمده ای دارد.
از طرح تا فرش
فرش های دستباف ایرانی که به خانه شما رنگ و نقش می بخشند، در ابتدا تنها طرحی بر روی یک برگه و مقداری نخ و پشم بی رنگ بوده اند.
روند تبدیل یک طرح به یک فرش کمتر از کارگردانی یک فیلم نیست!
در این میان، اینکه هر نخ فرش برای ایفای نقش خود در این قصه باید چه رنگی به تن کند را هم میتوان به کار طراحی صحنه و چهرهپردازی تشبیه کرد.
و اما نقش اول این داستان…
از نظر ما، بافنده هر فرش اصلی ترین نقش را در این میان ایفا می کند؛ همان عامل اصلی که با رج بافی های خود به قصه یک فرش رنگ واقعیت می بخشد.
قصه نازنین خانم
در این قسمت یکی از بازیگران نقش اصلی سفره های دستباف را به شما معرفی خواهیم کرد و از شما دعوت می کنیم که داستان نازنین خانم را بخوانید:
« قصه امروز قصه هنرمندی است که در دل رنج بزرگ شد اما مثل آن جمله معروف خانم توران میرهادی «غم بزرگ را به کاری بزرگ تبدیل کرد»
بانو «نازنین شفیعی» کودک کم سن و سالی بود که پدرش از دنیا رفت و وقتی تنها ۱۰ سال سن داشت مادرش را نیز از دست داد و تنهای تنها شد.
او اما از دوازده سالگی دست به کار یادگیری هنر سفرهبافی زد که صنایع دستی کاربردی آن روزهای روستای محل زندگیاش «پنداس» بود.
سفرههای نازنین خانم در میان اهالی روستا به کیفیت و زیبایی مشهور بود و به خصوص برای نوعروسان که جهیزیهشان
با این سفرههای خاص تکمیل میشد، سفرههایی رنگارنگ و کمنظیر میبافت.
سفرههای دستبافت از جنس نخهای پشمی ریسیده شده و رنگ شده با رنگهای گیاهی تهیه میشوند و و کاربری آنها برای پختن نان است.
با این همه او چندین سال به دلیل دستمزدهای پایین دست از کار کشید و دیگر سرانگشتان هنرمندش به کار نرفت که نرفت.
تا اینکه در دهه ششم زندگیاش با همکاری و پیشنهاد آقای قاسم سلیمی و آرش حیدریان و دوباره با شوق و علاقهای فراوان شروع به کار کرد و
چندین سفره در طرح و رنگهای بکر و بینظیر بافت و از خود یادگارانی ماندگار بر جا گذاشت.
یکی از ویژگیهای سفرههای بافت نازنین شفیعی به غیر از نوع منحصر به فرد بافت و رنگبندی، این بود که یک کلاف نخ با رنگی خاص و ویژه داشت
که آن را در بخشی از هر سفرهای که میبافت اضافه میکرد و به این شکل مثل امضایی از خودش پای آثارش ثبت میکرد.
نازنین خانم، در مدت حدود پنج سالی که با ما همکاری میکرد با اشتیاق فراوان مشغول به کار بود،
او در یکی از همان سالها جملهای طلایی درباره درآمدش از بافت این سفرهها گفت که همیشه در خاطر ما مانده است،
جملهای که حکایت از روزهای سخت گذشتهاش داشت:
قدیما که دندون داشتیم نون نداشتیم، حالا که خدا نون داده، دیگه دندون نداریم.
این هنرمند شریف و کمتر شناخته شده در سال ۱۳۷۹ از دنیا رفت. روحش شاد».